سفری احساسی در دل ویرانی
بازی The Last of Us Part I اثری است که در سال ۲۰۱۳ توسط استودیوی ناتیداگ (Naughty Dog) برای کنسول پلیاستیشن ۳ عرضه شد و خیلی زود به یکی از ماندگارترین و تأثیرگذارترین آثار تاریخ بازیهای ویدیویی تبدیل شد. در سالهای بعد، این بازی ابتدا برای پلیاستیشن ۴ بازسازی شد و سپس در سال ۲۰۲۲ نسخهای کاملاً بازسازیشده (Remake) با عنوان The Last of Us Part I برای پلیاستیشن ۵ و بعدتر برای رایانههای شخصی منتشر شد. در این نقد، تمرکز ما بر نسخهی بازسازیشده است که با بهرهگیری از قدرت سختافزاری کنسولهای نسل نهم، تجربهای عمیقتر، واقعیتر و کاملتر از این اثر به بازیکن ارائه میدهد.
داستان: پیوندی عاطفی در دل آخرالزمان
خط داستانی The Last of Us از همان ابتدا شما را غرق در یک دنیای آخرالزمانی میکند. روایت از شهری آغاز میشود که به علت شیوع یک قارچ جهشیافته به نام “کوردیسپس” (Cordyceps)، فروپاشی اجتماعی را تجربه کرده است. انسانها به موجوداتی شبهزومبی تبدیل شدهاند و بقایای تمدن بشری در ترس و بینظمی روزگار میگذرانند.
در این میان، شخصیت اصلی بازی یعنی جوئل (Joel)، مردی تلخ و شکسته از درون، مأموریتی خطرناک را میپذیرد: رساندن دختری نوجوان به نام الی (Ellie) به پایگاه گروهی به نام فایرفلایز (Fireflies). رفتهرفته، پیوندی عاطفی میان این دو شکل میگیرد که شالودهی اصلی داستان بازی را میسازد.
روایت بازی به شدت احساسی و انسانی است. ناتیداگ موفق شده با استفاده از دیالوگهای دقیق، بازیگری چهره و صداگذاریهای فوقالعاده، احساسیترین لحظات را خلق کند؛ لحظاتی که گاه اشک به چشم میآورند و گاه ضربان قلب را بالا میبرند.
گیمپلی: ترکیبی از بقا، مخفیکاری و اکشن
The Last of Us Part I در سبک اکشن ماجراجویی با عناصر بقا (Survival) ساخته شده است. مهمات و منابع بسیار محدود هستند، و بازیکن مجبور است با دقت تصمیمگیری کند: آیا ارزش دارد با صدای شلیک دشمنان را خبر کنم یا بهتر است بیسروصدا از پشت حمله کنم؟
گیمپلی ترکیبی هوشمندانه از مخفیکاری، تیراندازی، حل معماهای ساده محیطی و گشتوگذار در محیطهای متنوع است. این تنوع موجب میشود که بازی به هیچ وجه یکنواخت نشود. سیستم ساخت و ساز (Crafting) نیز نقش مهمی دارد. از بطریهای شکسته گرفته تا بمبهای دستساز، همه چیز میتواند نقش حیاتی در بقای شما داشته باشد.
در نسخهی بازسازیشده، هوش مصنوعی دشمنان و همراهان ارتقاء یافته است. الی اکنون با هوشمندی بیشتری در میدان نبرد حرکت میکند و دشمنان نیز تاکتیکهای پیچیدهتری به کار میبرند. این به معنای آن است که حتی برای بازیکنان قدیمی نیز، تجربهای تازه در انتظار است.
گرافیک و جلوههای بصری: بازآفرینیای چشمنواز
مهمترین تفاوت نسخهی بازسازیشده با نسخهی اصلی در گرافیک آن است. ناتیداگ در این نسخه از موتور گرافیکی جدیدی استفاده کرده که نتیجهاش جزئیاتی خیرهکننده در بافتها، نورپردازی و مدلسازی شخصیتهاست.
چهرهها بسیار واقعیتر شدهاند؛ حرکات صورت، اشکها، خستگی و حتی لرزش دستها در شرایط استرسزا، همه با دقت و ظرافت بینظیری پیادهسازی شدهاند. محیطهای بازی نیز با نورپردازی پویا و افکتهای تصویری خیرهکننده جان تازهای گرفتهاند. جنگلهای مهآلود، ساختمانهای مخروبه، کوچههای خیس و غروبهای نارنجیفام، همه یادآور سینما هستند تا یک بازی.
موسیقی و صداگذاری: قطعهای از روح بازی
گوستاوو سانتائولایا (Gustavo Santaolalla) با آهنگسازی احساسی و مینیمالیستی خود، قلب تپندهی بازی را شکل داده است. موسیقی متن بازی با آن نغمهی سادهی گیتار، در ذهن بازیکن میماند و همپای داستان، حس عمیق تنهایی، امید و عشق را منتقل میکند.
علاوه بر موسیقی، صداگذاری شخصیتها نیز از نقاط قوت بزرگ بازی است. تروی بیکر (Joel) و اشلی جانسون (Ellie) با بازی درخشان خود، استاندارد تازهای برای صداپیشگی در بازیهای ویدیویی تعریف کردند.
نسخه بازسازیشده یا نسخه اصلی؟
یکی از پرسشهایی که ممکن است پیش بیاید، این است که آیا تجربهی نسخهی بازسازیشده ارزش وقت و هزینه را دارد؟ پاسخ این پرسش به بازیکن بستگی دارد، اما از نظر فنی، نسخهی جدید به مراتب کاملتر، روانتر و زیباتر از نسخهی اصلی است. تجربهی داستانی و احساسی بازی بدون تغییر باقی مانده، اما با گرافیکی در سطح نسل نهم و بهبودهای قابل توجه در کنترل، هوش مصنوعی و انیمیشنها همراه است.
برای کسانی که پیشتر بازی را تجربه نکردهاند، این نسخه بهترین راه ورود به دنیای The Last of Us است. برای هواداران قدیمی نیز، بازگشت به این جهان با کیفیت بصری و فنی بالا، بهمثابه مرور یک خاطرهی شیرین و تلخ است.
نقدهای وارد بر بازی
با وجود ستایشهای بسیار، بازی از برخی نقدها نیز بینصیب نمانده است. مهمترین نقد به نسخهی بازسازیشده، قیمت بالای آن است. بسیاری از مخاطبان معتقدند که ناتیداگ به جای بازسازی کامل، میتوانست نسخهی بهبودیافتهی قبلی را ارتقاء دهد و با قیمت مناسبتری ارائه کند.
برخی نیز به گیمپلی اشاره کردهاند و آن را نسبت به استانداردهای امروزی کمی قدیمی میدانند. به ویژه بخشهای مخفیکاری یا نبردهای تکراری در بعضی مراحل ممکن است برای برخی کاربران حس کسالت بههمراه داشته باشد. با این حال، اینها نقدهایی جزئی هستند در برابر دستاورد کلی اثر.
نتیجهگیری: یک شاهکار بیزمان
The Last of Us Part I نه فقط یک بازی، بلکه تجربهای سینمایی، انسانی و فراموشنشدنی است. داستانی که با عمق عاطفی خود، مرزهای روایت در بازیهای ویدیویی را جابهجا کرد. نسخهی بازسازیشده، این تجربه را با ظاهری مدرن و تکنیکی ارتقاءیافته به نسل جدید بازیکنان معرفی میکند.
اگر پیش از این به دنیای The Last of Us قدم نگذاشتهاید، اکنون بهترین زمان آن است. و اگر جزو هواداران قدیمی هستید، بازگشت به آن خیابانهای متروک و آن لحظات نفسگیر، همچنان تأثیرگذار و خاطرهساز خواهد بود.